امير حسينامير حسين، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

پسر خوشكل و مو طلايي من

مريضي امير حسين

سلام پسرم .امير حسين جونم. خاطرات تاريخ 30/10/90 ا ميد وارم هميشه سالم و سلامت باشي.چند روز پيش متو جه شديم حالت كمي ناخوشه .اين البته اقتضاي سنت باعث شده  گاهي خوش  و گاهي ناخوش بودنت رو به دندون در آوردنت نسبت بديم ...       ...در حالي كه اين علتش نبود .شيفت كاري من بود . حدود ساعت 22:00 به مادرت زنگ زدم كه گفت ببرديمت  بيمارستان امام علي .تب و حالت تهوع باعث شد سرم بزنن.  .حالم بد جوري گرفت .چون نميتونستم كاري بكنم و تمام مسئوليت به گردن مامانت بود اين منو بيشتر رنج ميداد .خلاصه فرداش مستقيم رفتم خونه مامان جون شهين .تو اونجا بودي .وقتي ديدمت اشك از چشمام بيرون زد .دلم نمي خواس...
16 اسفند 1390

اولین جشن تولد

سلام امیر حسین جونم     امروز روز تولدته خیلی روز قشنگیه .یادم میاد پارسال این موقع غرق در شادی بودیم .زیبا ترین لحظه اون لحظه ای بود که تورو در کنار مادرت در حال خوردن شیر دیدم واقعا شور  و شعف زیادی سراسر وجودم رو فرا گرفت...   ادامه مطلب...   ...روز تولدت منو مادرت سره كار بوديم .به همين دليل تصميم گرفتيم جشن تولدت رو فرداش  برگزار كنيم .تداركات براي جشن رو كه شامل خريد ميوه ،كيك تولد،بادكنك،...رو چند روز قبل انجام داديم .مهمانهارو كه حدود 30 نفر بودن  از قبل دعوت كرديم  و همه چيز آماده براي يك جشن تولد نسبتا ساده مهياشد.دايجون مهدي و زنداييت هم زحمت كشيدن از تهرا...
16 اسفند 1390

مرحله ابتدايي

سلام پسرم اميرحسين جونم اميدوارم هميشه شاد و سلامت باشي.اصولا براي پسرها چندين مرحله تا قبل خدمت سربازي وجود داره كه اولش مراسم ختنه كردن و آغاز تغيير در روند رو به رشد براي نوزادان پسر محسوب ميشه. مامانت و من شب برديمت بيمارستان هفده شهريور براي ختنه كردن.بعد نيم ساعت كار تموم شد برديميت خونه  كه تموم خانواده شام اونجا بودن البته تو به خاطره بيحسي زياد درد رو احساس نمي كردي ولي بعد گذشت دوساعت شروع كردي به گريه .انچنان گريه ميكردي كه دهنت كاملا باز ميشد خيلي گريه ميكردي.هرچي مادرت سعي در ساكت كردن بود ولي انگار تو اصلا متوجه نبودي .بعد شام همه رفتن  ، من و مامانت با مادرجون شهين خونه مونديم تا صبح صداي گريه هات رو ميشني...
6 اسفند 1390

پند و اندرزهاي پدرانه

  سلام .امير حسين جونم.اميد وارم هميشه سالم و سلامت باشي هميشه يك عذر خواهي به تو و مادرت بدهكارم .فرصتهاي با شما بودن برايم خيلي كم بود ولي در تمام آن ثانيه ها عشق به شما تنها مهماني سفره دلمان،لبخندهاي زيباي تورا بر دفتر خاطرات ذهنم نقاشي ميكرد...       ادامه مطلب... ...نبودم كه ببينم كه چطور مادرت شبهاي بي من را با تو بانگاهي اميد واربر عقربه اي ساعت به صبح ميرسانيد واز شير وجودش به تو ميخورانيد. واين بيشتر مرا ايجاب كرده كه به تو بگويم سختيهاي بزرگ كردن همه به عهده مادرت بوده و هست .و آرزويم اين است كه تو بتواني روزي خوشبختيهاي دنيارو براي او كه فرشته زندگيمان است هديه بياوري...
20 بهمن 1390

به خونه خوش اومدي

سلام .امير حسين عزيزم. بعد مدتي فكر كنم 15 يا 20 روز از گشت و گذار از خونه مادر جون شهين و تبرك بلاخره تصميم گرفتيم بيايم خونه خودمون پسرم به خونه ي خوش اومدي ....   خونه اي كه من و مامانت فقط با حضور تو خوشبخت تر از قبل ميديديم .لحظه اي زيبا تو ذهنم در حال پرورش بود.اينجور كه ما تونستيم انساني باشيم كه خدا برامون هديه اي فرستاده كه اونو در آرامش  زير سقفه خونه خودمون داشته باشيم و مسئوليتش تماما بر عهده ما باشه  و از وجودش لذت ببريم . حضور تو برامون باران رحمتي بود كه هنوز هم ادامه داره .تمامي سعي ما اين شد كه تو اسوده باشي .جمع دو نفره حالا تبديل به خانواده سه نفره شده بود .دعاي من هميشه سلامتي براي خانواد...
4 بهمن 1390

سيسموني و اتاق خواب گل پسر

سلام.امير حسين جانم .زندگي ما با وجود تو گرمي تازه اي گرفته. مامانت و من خيلي خوشحاليم.در مورد وسايل سيسموني ميخوام مطالبي بنويسم .طبق رسوم مادر جون شهين وسايلي رو به عنوان سيسموني براي تو خريد.....   رسم عجيبيه .وسايل نوزاد از پوشاك گرفته تا تخت و لباسهاي نوزادي و وسايل ديگه رو مادر جونت خريد و يه شب آوردن خونه ي ما .منم خونه بودم . وسايل رو از پله ها آورديم بالا.همه رو توي حال ريختيم .بعدش تك تك وسايل رو نگاه ميكرديم مامان جون تبرك هم بود سعي كرديم جشن يا مراسم خاصي نگيريم چون داغ از دست دادن عمو جون علي تو دلمون بوده .خلاصه رسيديم سر نصب تخت كه حدود نيم ساعت وقت برد تا كامل شد.خاله زهرا هم بهم كمك كرد.همه از ته دل خوشحال بوديم ...
4 بهمن 1390

طالع و مناسبتهاي روز تولد

  سلام پسرم .راستي شايد برات مهم باشه كه تولدت در اين روز مناسبتهاش چيه و اينكه سالي كه به دنيا اومدي چه سالي نسبت داده شده برات ميگم ..... سال 89 سال پلنگ بوده،قديميا در مورد توالي سالها اعتقادات جالبي داشتند.و هر سالي رو به نام يك حيوان نامگذاري كردند .به اين ترتيب كه 12 حيوان رو  نماد قرار دادن .موش ،گاو ،پلنگ ،خرگوش ،نهنگ ،مار اسب، گوسفند،ميمون ،مرغ ،سگ،  خوك كه به صورت دوره 12 ساله تكرار ميشن. سال 90 هم كه سال خرگوشه .البته مناسبت مهم در مورد روز تولدته كه مقارن شده  با سالروز ورود امام خميني و آغاز دهه فجر .جالب اينجاست كه زايشگاه  ساعت تولدت رو هم ساعت 12 ظهر اعلام كردن.عزيزم  مهم نيست متولد...
4 بهمن 1390

مرخصي بعد زايمان ماماني

سلام عزيزم خوبي .فدات بشم امير حسين . بعد تولدت من6 روز مرخصي گرفتم ولي مامانت شش ماه مرخصي زايمان داشت.اينجوري خيلي خوب بود .مامانت هميشه كنارت بود تا شش ماهگي كه بايد ميرفت سره كار.من زياد كنارت نبودم والانم به دليل مشغله ي كار زياد نميتونم پيشت باشم .مادرت و مامان جون شهين خيلي برات زحمت كشيدن .شب بيداري ها و عوض كردن پوشاك خيلي عذاب آوره.روزهايي كه من نبودم مادرت با تمام وجود و علاقه از تو  مواظبت ميكرد.ابراز حس مادري و پدري اولش سخته و هنوز عادت نشده بود . صداي گريه هات واقعا قشنگ و دلنواز بود.شبيه ني ني ها صدات آروم و نازك بود.دهنت هم زياد باز نميشد لبهاي كو چيكت يواش باز و بسته ميشد .واي چقدر زيبا بود .هنگام گريه كردن هم دست و ...
4 بهمن 1390