امير حسينامير حسين، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره

پسر خوشكل و مو طلايي من

اولين روز تولد

1390/11/4 18:18
نویسنده : بابا هادي
222 بازدید
اشتراک گذاری

 niniweblog.com

    

 

حدود ساعت0700 مورخ 12/11/1389 بود كه من و مامانت و هر دوتا مامانجون رفتيم بيمارستان امام علي(ع).

niniweblog.com 

پس از آزمايشهاي اوليه و ثبت نوبت مامانت رو بردن اتاق عمل .خيلي دلم شور ميزد دائما در حال ذكر بودم.توي راهروي بيمارستان قدم ميزدم گاهي به ديوار تكيه ميدادم اميدم فقط به خدابود كه در باز بشه و خبر تولدت رو بشنوم و مامانت رو تو اون حالت، سالم و سلامت ببينم . همه بودن عمو احمد ،عمو مهدی ،زن عمو خدیجه ،بابا جون ، و عمه ها .كه ساعت 1200ظهر بود ديدم پرستار منو صدا ميزنه باعجله رفتم كه تورو توي يك تخت كوچولو گذاشتن به سرعت ميبرن اتاق نوزادان .مادر جون تبرك و مامان شهين دنبال پرستار رفتن .راستش من موندم تا از وضعيت مامانت باخبر شم كه بعد از 20 دقيقه مامانت رو از اتاق عمل بيرون آوردند.صحنه شبيه به فيلم هندي شده بود گريه ام گرفته بود خودمو نگه داشتم و باكمك پرستار مادرت رو به اتاق نو زادان برديم و بعدش تورو آورديم گذاشتيم توي بغل مامان .خيلي خوشكل بودي خدارو شكر كردم بابت اين هديه اي كه به ماداد.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)